
«داستان اسباببازی»، نخستین انیمیشن تماماً کامپیوتری جهان، در سال ۱۹۹۵ عرضه شد و انقلابی در دنیای انیمیشن بهوجود آورد. این اثر تحولی تاریخی را رقم زد که مسیر ساخت انیمیشنها و حتی استراتژی دیزنی را برای همیشه تغییر داد.
در طی سالها، صنعت انیمیشن تغییرات بزرگی به خود دیده است و انیمیشنهایی که مسیر سینما را دگرگون کردند، همچنان در یادها باقی ماندهاند. این آثار نه تنها محبوبیت انیمیشن را افزایش دادند، بلکه شکل و سبک ساخت آن را نیز متحول کردند.
زیبای یخی و هفت کوتوله (1937)
انیمیشن سفیدبرفی و هفت کوتوله، نقطه آغاز دیزنی برای تبدیل شدن به بزرگترین استودیوی انیمیشن در جهان بود. این انیمیشن که براساس افسانه برادران گریم ساخته شده بود، قالبهای مرسوم را شکست و مفهومی جدید از سرگرمی خانوادگی به وجود آورد.
این اثر، علاوه بر تاثیرگذاری بصری و محتوایی، به مفهوم “شاهزادهخانم دیزنی” پایهگذاری کرد. همچنین موفقیت آن باعث شد آثار بیشتری با مضمون شاهزادهخانمها مانند سیندرلا و زیبای خفته خلق شوند و دیزنی مسیر انیمیشنسازی خود را با انگیزه بیشتری ادامه دهد.
فانتازیا (1940)
فانتازیا یک تغییر اساسی در سینما بود، اثری متفاوت از انیمیشنهای قبلی دیزنی که بیشتر برای بزرگسالان طراحی شده بود تا کودکان. این اثر با صحنههای دلهرهآور و موسیقی ماندگار خود، مخاطبان را نه تنها به تماشای انیمیشن، بلکه به تجربه نوع دیگری از هنر دعوت کرد.
موسیقی و جلوههای بصری این اثر، جایگاه ویژهای به آن بخشید و حتی در دهههای آینده و با اکران مجدد، همچنان فروش چشمگیری داشت. فانتازیا مرزهای انیمیشن را گسترش داد و زمینهساز آثار متفاوتی در ژانر ترسناک شد.
آکیرا (1988)
آکیرا روح تازهای به انیمیشن ژاپنی دمید و آن را به محوری برای محبوبیت جهانی تبدیل کرد. این اثر نه تنها موجب انقلاب در صنعت انیمیشن شد بلکه تاثیر عمیقی بر ژانر “استیمپانک” در سینما داشت.
فیلم با جلوههای بصری شگفتانگیز و داستانی منحصر به فرد، توانست ژاپن را به عنوان یکی از پیشروان انیمیشن در جهان معرفی کند و به موفقیت آثار دیگری مانند همسایهام توتورو نیز کمک کند.
چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟ (1988)
این فیلم ترکیبی از بازیگران واقعی و شخصیتهای انیمیشنی را به بهترین شکل ممکن نشان داد. استفاده از انیمیشن دستی به جای CGI، نوآوری خاصی بود که توانست این اثر را به یکی از شاهکارهای تاریخ سینما تبدیل کند. داستان جنایی-نوآر فیلم نیز الهامبخش آثار بعدی بود و علاقه عمومی به شخصیتهای کلاسیک انیمیشن را افزایش داد.
چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت؟، با بازآفرینی شخصیتهای کلاسیک مثل میکیماوس و باگز بانی، انقلاب جدیدی در صنعت انیمیشن ایجاد کرد.
دیو و دلبر (1991)
دیو و دلبر یکی از شاهکارهای عصر رنسانس دیزنی بود. این انیمیشن علاوه بر داستان عاشقانه و تاثیرگذار، از تکنیکهای CGI برای اولین بار استفاده کرد و معیارهای جدیدی در صنعت سینما پایهگذاری کرد.
این اثر به عنوان نخستین انیمیشنی که برای جایزه بهترین فیلم اسکار نامزد شد، نقطه عطفی در تاریخ انیمیشن به شمار میرود.
کابوس پیش از کریسمس (1993)
کابوس پیش از کریسمس تحولی در تکنیک استاپموشن به شمار میرفت. تیم برتون و هنری سلیک با ساخت این اثر نشان دادند که انیمیشن استاپموشن میتواند به یک فیلم بلند موفق تبدیل شود.
این فیلم تحسین منتقدان را برانگیخت و راه را برای انیمیشنهایی مانند فرار مرغی و کورالاین گشود.
شرک (2001)
شرک استانداردهای تازهای را در ظاهر انیمیشن و داستانپردازی ایجاد کرد. این اثر با طنز خاص خود که مخاطبان کودک و بزرگسال را جذب کرد، نه تنها باعث موفقیت تجاری دریمورکس شد، بلکه انقلابی در تولید انیمیشنهای معاصر به وجود آورد.
شهر اشباح (2001)
شهر اشباح به عنوان یک اثر دستی در دوران فناوری کامپیوتری، شاهکاری بیبدیل به شمار میرفت. میازاکی با استفاده از افسانههای فولکلور ژاپنی، انیمیشنی خلق کرد که کودکان و بزرگسالان به طور همزمان به آن علاقهمند شدند.
این اثر پرفروشترین فیلم تاریخ ژاپن برای سالها باقی ماند و تاثیر عمیقی بر نسلهای آینده انیمیشن گذاشت.
پاپریکا (2006)
پاپریکا با جلوههای بصری بینظیر و داستان سوررئالیستی خود، مرزهای جدیدی برای انیمیشن تعریف کرد. این فیلم شباهتهای زیادی با آثار جریان اصلی سینما دارد و به بسیاری از فیلمها الهام بخشیده است.
مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی (2018)
مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی بار دیگر انیمیشن را به مسیر کارتونیترش بازگرداند. این اثر با استفاده از تکنیکهای نوآورانه مانند انیمیشن ۲.۵ بعدی، توانست بیش از هر اثر دیگری مخاطبان را مجذوب کند و استانداردهای جدیدی در این صنعت معرفی کند.